تغیر اخلاقی مردم کرمان

در سالهای سیوهشت یاسیی نه بود که من از بخشی از بخشهای کرمان به کرمان آمدم چون در بین سیرچ وگلباف (که آنوقتها گوک ) نام داشت روستایی هست بنام هشتادان پدر من مقداری از آنجا مالک بود وتا کلاس سوم آنجا بیشتر نداشت من تاسوم آنجا درس خواندم وبعدبه شهداد رفتیم انجاهم ملکی داشتیم ودر انجا تاکلاس هفتم مدرسه رفتم وبعد برای ادامه تحصیل بکرمان آمدم ودانشگاه راهم در تهران تمام کردم وچند سفری تفریحی به اروپاوچند کشور دیگر داشتم البته آن زمان سفرهای گردشی خیلی ارزان بود یعنی حقوق من بود دوهزار تومتات واداره سه یاچهاربر ج حقوق وام میداد ووما باپنج هزارتومان یک سفر هفت هشت روزه وحتی بعضی جاها که ارزان بود ده پانزده روزه با تور میرفتیم یادش بخیر ومن تقریبا" تمام ایران راهم دیده ام اما مردم هیچ شهر یاکشوری را مانند مردم کرمان ندیدم چون قبل از سال سی ونه من یک بچه بودم که در یک ده بزرگ 

شده بودم وچون پدرم ملاک بود بمابچه ها هم بخاطر پدرمان مردم ده احترام میگذاشتند درضمن پرمن بسیار مومن وباانصاف بود وبامردم بامهربانی رفتار میکر د وهمه اورادوست میداشتند .

وقتی به شهرکرمان آمدیم اینجاهم تمام فامیل واقوام بودن ومابا آنها آمد ورفت داشتیم من وبرادرم که دوسال اختلاف سنی دااشتیم در مدرسه سعادت مشغول به تحصیل شدیم منظور از این بیگرافی این بو که شمارا متوجه این کنم که من تقریبا با اخلاق ورفتار چندین کشور آشنایی دارم .

یکی از دوستانی که وب لاگ من را مطالعه میکند ضمن تشکر از من نوشته بود که تعجب میکنم از شما که با وجود داشتن شصت و پنج سال چطور توانسته اید وبلاگ داشته باشید ومطلب در آن بنویسیددرهمین نوشته هایم یاد آور شدم که در کرمان من جزو شاید اولین افرادی باشم که کامپیوتر خریدم واولی کسی هستم که حسابهای یک شرکت را کامپوتری کردم .

ومنظور من از این بیوگرافی این بود من بقول کرمانیها شهر بشهر گشته هستم ومیخواستم این را عرض کنم که در سال سی هفت وسی هشت که من به کرمان آمدم مردم بسیار آرام ومهربان ونوع دوست بودند واگر مشکلی برای کسی بوجود میآمد همه کمک میکردن وهمدیگر رامیشناختن وحتی میگفتند که این پسر فلانی هست برویم به کمکش .

وتاسال پنجاه وهفت مردم همه همین جور بودند بعداز آن مردم بطور مرموز وبرق آسا تغیر اخلاق ورفتار دادند وجماعتی هم از شهرستانها بکرمان آمدند از جمله قاچاق فروشان دزدها آدم رباها 

وآدم کشان آنهم بطریق وحشت ناک یعنی بعضی ها طریق کشتنشان عین شمر ویزید چطر با حضرت سیدالشهدا ویارانشان رفتار کردن ومن بعضی وقتها فکر میکنم که اینها از نسل هما ن شمر ویزید عمر وعثمان وابو بکر میباشند مثلا" چندسال پیش زن وشوهری راکشته وپوست صورت انهارا کنده ودر جنگل های طاق انداخته بودن که سکها آن بیچارهارا تیکه پاره کرده بودند 

این طریقه آدمهای وحشی وآدم خورهاهست نه یک جماعتیکه از بلندگوها هی فریاد میزن ماسابقه چندین هزار سال تمدن بزرگ راداریم یامثلا" جماعتی متور سوار در خیابان وکوچه بطرف مردم حمله میکنند ومردم را میزنند وشیشه ماشینهارا میشکنند وبنظر خودشان هم خیلی کار مهمی انجام میدهند در صورتیکه ما به این اشخاص میگوییم احمق وحشی چون آدم هیچ وقت حاظر به لطمه زدن به همشهر ی خودش نمیشو د حتی به یک آدم غریب .

از مهربانیها این است که وارد یک اداره که آدم میشو د بآقا یاخانمی که مراجعه میکند میبینی زبونیکه حرف میزند آدم نمیفهمد ونمیداند آدم که این شخص از کدام ده یاروستا آمده حتی بعضیها طریقه صحبت کردن رابلد نیستند طوری با آدم صحبت میکنند انگار بایک جنایتکارجنگی صحبت میکنند این است طریق رفتار ما مسلمانان که ادعامیکنیم پیرو حضرت امیر المومنین علیه السلام هستیم رفتار خوب مانشاندهند رفتار ایشان است ونشان میدهد که ما پیرو ایشان هستیم وآنکس که رفتار بد وغیر اخلاقی دارد نشان میدهد که از نسل عمر عثمان ویزید ابوبکر وشمر هستندچون این اخلاق ورفتار آنها بوده ومن نمیدانم چرا آن مردم خوب وآرام ونجیب چنین گردش سیصد شصت درجه کرده واینجوری شده اند البته ناگفته نماند هنوز دریعضی جاها آن اشخاص بر اخلاق صابق خود هستند ومرد م را دوست میدارندمنهم دوست میدارم اما بااخلاق خوب  اگر شما سفر بخارج کرده باشید میبینید رفتارشان بامردم خیلی خوب است باوجودیکه باما زیادخوب نیستند ولی باخودشان ببینید چه رفتاری دارند .

چور ماهروقت فرست سخن وری پیدامیکنیم میگوئیم ما کرمانیها میهمان نواز غریب نواز ومهربان هستیم ایا این است نتیجه مهربانی