خوش آمدید

اتفاقات اجتماعی

خوش آمدید

اتفاقات اجتماعی

مطلب آزاد

تصمیم گرفته ام از اتفاقات روز مره که همیشه انسان شاهد آن هست مطالبی ضمن ادامه وبلاگ اصلی برایتان بنویسم وتوجه شما خوانندگان عزیزرامتوجه بعضی موضوعات شهر بکنم از جمله مطلب امروز من :

رفته بودم میوه بخرم شخصی هم مثل من انجابود ناراحت بود پرسیدم چراناراحت هستی گفت آدم بعضی وقتها از بی عدالتی ها عصبانی میشود پرسیدم چرا گفت آدم را وادار میکنند که اگرم دوست نداشته باشد دروغ بگوید وهمیشه آمارهای غلط بدهد  پرسیدم چرا مگر چطور شده گفت چندوقت پیش تعاونیهای مسکن راه افتاده وگفتند برای آدم های بیخانه خانه میسازند منهم کارمند باز نشسته قدیمی هستم باحقوق خیلی پائین بقول امروزیها خیلی زیر فقر خانه ندارم یک خانه خشت گلی که زمینش وقفی هست اجاره کردم البته چندساله بعد خواستم برای پسرم که دانشجوی سال آخر هست خانه ای بخرم وپس از پایان تحصیلاتش دامادش کنم رفتم که برایش ثبت نام کنم کفتند که به مجردها خانه نمیدهیم فکرکردم من که خانه ندارم بنام خودم ثبت نام میکنم وبعد میدهم به پسرم ینام خودم ثبت نام کردم وتمام مراحل قانونی را گذراندم وبعلت اینکه من خانه نداشتم ت تائید کردند ومعذالک تعهد محضری هم از من گرفتند وحتی وام مقدار زیادی از قسطهای آن را از من گرفتند وحتی ببانک قرضالحسنه براگرفتن وام برای قسط سوم که پنج میلیون تومان بو د معرفی شدم ووام راگرفتم وبحساب تعاونی مسکن ریختم اما در فرمهای 

که بوسیله آقای رئیس جمهور بین مردم کم درآمد توزیع شد من باکمال سادگی در ستون آیا خانه دارید یانه نوشتم یک خانه خشت وگلی پنجاه سال ساخت که وقفی هم هست در اجاره چندساله من است این رانوشتم اما بعداز دوسال این ثبتنام مرا باطل کردند باوجودیکه نه خانه داشتم وهم مقدار زیادی پول آنرا پرداخته بودم من بشرکت تعاونی مراجعه کردم گفتند باید بروی اداره تعاون درخیابان کمربندی رفتم یک دختره بیست ساله که حتی حر از بر تشخیص نمیدا د مسئول اینکار بود بایشان مراجعه کردم فوری بامراجعه به کامپیوتر گفتند شما خانه دارید هرچه گفتم ندارم قبول نکردوبا تندی بامن پیرمر باز نشسته شصت وپنج ساله با بی ادی زیاد گفت چرا دروغ میگوئی شما در پرسشنامه نوشته اید خانه دارید گفتم پرسشنامه راخانده ای که اینجوری حرف میزنی من نوشته ام خانه خشت گلی پنجاه سالکارکرد آنهم اجاره از اوقاف سواد داری یانه گفت همین کافیست وخانه را باطل کردند که من هم مجبور شدم پس از زحمت زیاد باراهنمائی شخص نانه را باسم یک نفر دیگر بکنم وبایک سند محضر از او وکالت ساخت وفروش بگیرم  بنظر شما مسولین آیا این درست است یانه حتی بخود زحمت یک تحقیق هم ندادندومن از این داستان یک نتیجه منفی گرفتم که هیچ وقت در مملکت ما  آدم نباید راست گوباشد همیشه باید دروغ گفت وفریب داد تا گلیم خود را از آب بکشد .

واقعا" در است این گفته آن اقا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد