خوش آمدید

اتفاقات اجتماعی

خوش آمدید

اتفاقات اجتماعی

من ماندم وقبض گاز

جایتان خالی که قیافه مرا ببینید !!!!!! صدای زنگ در خانه بلند شد گوشی درباز کن رو برداشتم صدای اقایی بلند شد وگفت قبض گازتان را آوردم رفتم که قبض رابگیرم در باز کردم مامور گاز که قدرهم معذور بود قبض گاز رابدستم داد تشکرکردم ودررابستم چند قدمی که رفتم نگاهی بقبض کردم بیست هزاز تومان بنظرم آمد گفتم چرا گران شده قبض ما همیشه زیر این مبلغ میشد ایندفعه چرا زیاد شده لابد بخاطر همین یارانه که دولت داده دوسه هزار تومان بیشتر شده پیش خودم حاتم بخشی  هم کردم گفتم اشکالی ندارد  . یکدفعه چشمم به نقطه هایش افتاد دیدم نخیر از این حرفها بدررفته درست دقت کردم دیدم که یک ملیون تومان است درست فهمیدید 10000000ریال است موهایم عین گربه ها که بهم میرسند وخیال دعوادارند  سیخ شد گوشهایم قرمز شد فکم بناکرد لرزیدن وچیزهایی از دهنم ببیرون میپرید نمیدانم چی وبه کی میگفتم یک کلمه اش یادم هست که میگفتم اخه قرار بود مردم بابت آب و برق وتلفن گاز چیز نپردازند چطور یکدفعه بیست هزار تومان انهم در فصل زمستان یک ملیون تومان میشود انهم برای اشخاصی مثل من که بعد از سی سال خدمت کردن بدولت وفقط باده هزار تومان پاداش باز نشستگی ویک قاب محتوی یک تشکر خشک وخالی باحقوق 6500000ریال یعنی ششصدوپنجاه هزار تومان بامدرک لیسانس میدهند ویکصد شصت هزار تومان برای چهار نفر هم اضافه بابت یارانه امثال من چندماه باید هیچی نخورند فقط وجه گاز رابپردازند

ادامه مطلب ...